حاشیه های دیدار آیت الله رئیسی با خانواده شهدا در حرم رضوی (ع)

روایتی ساده از غروب روز دهم

روایتی ساده از غروب روز دهم به گزارش بازار مقاله رئیسی در نبود مجری مجلس را به دست گرفت و با این جمله ختم جلسه را اعلام نمود: «چیزی که سبب بازدارندگی دشمن است، روحیه خطرکردن جوانان ماست... شهدا و خانواده هایشان پشتوانه های این کشورند و نباید یاد شهدا به سردی گراید. ما باید قدردان شهدا باشیم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته».


به گزارش حوزه دولت ایرنا، «سید سجاد طلوع» حاشیه هایی خواندنی از دیدار رییس جمهور با خانواده شهدا در حرم مطهر امام رضا (ع) در مسافرت اخیر آیت الله رئیسی به خراسان رضوی را قلمی کرده که مشروح آن در پی می آید:
* شاید ماجرای این دیدار از چند روز قبل و از اینجا شروع شد؛ دو سه روز قبل به سیدمیثم گفتم چرا تیم رسانه ای دولت، روایت ها و حاشیه سفرهای استانی را تولید و منتشر نمی نماید. باتوجه به گسترش فضای مجازی، این قبیل محتواها به سرعت به دست مخاطب می رسد و از گزارش کارهای مرسوم نیز به نظرم مفیدتر خواهد بود. زمان دولت نهم و دهم که خیلی شبکه های اجتماعی مثل الان توسعه پیدا نکرده بودند، در دوره یازدهم و دوازدهم هم که خب به آن صورت سفر و حرکتی نبود که بخواهد روایتی داشته باشد!
* از آن پیشنهادم چند روزی نگذشته بود که ظهر روز دهم تلفنم زنگ خورد. از بچه های رسانه ای دولت بود! گفت شروع برنامه های سفر رییس جمهور به مشهد، جلسه دیدار با خانواده شهداست و اگر امکانش هست برای روایت این دیدار بروم. خیلی جزئیاتی رد و بدل نشد، فقط قرار شد همان روز و پیش از اذان مغرب حرم باشم.
* از همان ظهر تا ساعت ۱۸ یک سره بچه های نهاد ریاست جمهوری تماس و آمار می گرفتند که کی می رسم. دیر راه افتاده بودم و ترافیک نوروزی خیابان های منتهی به حرم را محاسبه نکرده بودم.
* با کمی تأخیر می رسم. به طرف سالن شهید سلیمانی راهنمایی می شوم. سالنی با گنجایش حدود ۵۰ نفر، حدس می زنم دیدار خیلی خصوصی و محدود باشد، احتماًلاً به خاطر شرایط کرونائی.
* بدون بازرسی تا پشت در سالن می رسم. یکی از بچه های نهاد با اسم رمز «ایشان از بچه های دفتر هستند» می خواهد من را وارد سالن کند که با سد بچه های حفاظت روبه رو می شود و هر کاری می کند تیغش نمی برد! من که تا پیش از این جلسه، چندین بار تجربه حضور در دیدارهای رهبری را داشتم در دلم مطمئن بودم که با این مدل تلاش ها کسی نمی تواند از سد تیم حفاظت رد شود! بله؛ در هیچ زمان و هیچ مکانی، زور هیچ کسی به تیم حفاظت نمی رسد، حتی شما دوست عزیز! البته که درستش هم همین است.
* چیزی به آمدن رییس جمهور نمانده بود که هماهنگی ها جواب داد و اجازه عبور داده شد، اما چه عبوری! پس از در، یک پرده بزرگ و ضخیم بود، گفتند پشت همین پرده بنشین و کارت را انجام بده! باز باردیگر هماهنگی و هماهنگی ها تا این که قرار شد بروم آن طرف پرده! ولی می بایست همان جلو می نشستم و از جایم تکان نمی خوردم! خلاصه داشتم یکی یکی سنگرها را فتح می کردم که آقای رئیسی وارد جلسه شد و همان جا زمین گیر شدم.
* مراسم با تلاوت قرآن مجید و همزمان با غروب آفتاب شروع شد. نخستین نفر که آغاز به صحبت می کند، نقاره زنی حرم نیز آغاز به نواختن می کند و تقریباً ۲۰ دقیقه ای صدای نقاره ها موسیقی متن تمام سخنران ها می شود.
* جلسه با گزارش یک مسئول آغاز شد. خانم خدیوی که تقریباً دو ماه بود بعنوان سرپرست بنیادشهید خراسان رضوی منصوب شده است. خیلی کوتاه حاضرین در این نشست را معرفی کرد: ۱۷ نفر از خانواده معظم شهدای مدافع حرم، سه جانباز و پنج شش نفر از خانواده شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی استان.
بعد هم خانم مدیر با یک جمله صحبت هایش را تمام کرد، این که باوجود تعدادی از چالش هایی که جامعه ایثارگری با آن روبه رو است، خانواده شهدا و ایثارگران همیشه حامی و مدافع انقلاب اسلامی بوده و هستند. تا اینجا یک امتیاز به او می دهم، این که متوجه بود چنین جلساتی جای گزارش کار دادن و بیانیه خواندن و این چیزها نیست.
* یک امتیاز هم به نحوه برگزاری جلسه می دهم؛ این که جلسه مجری ندارد. ساده و بی تکلف و صمیمی دارد اداره می شود. این طوری در دقایقی که یک مجری بخواهد اول جلسه متن حماسی بخواند یا با مقدمه چینی میکروفون را از یک نفر به نفر دیگر بدهد، صرفه جویی می شود و فرصت بیشتری به زمان صحبت کردن خانواده ها می رسد.
* فرزند شهید هاشمی نژاد، از شهدای شاخص انقلاب اسلامی مشهد که در سال ۶۰ توسط منافقین به شهادت رسید؛ بعنوان نخستین نماینده از خانواده شهدا بود که میکروفون به او رسید. آقای هاشمی نژاد اقدامات دولت در همین مدت کوتاه را بارقه هایی از امید در دل مردم دانست و با همین مقدمه کوتاه، صحبت هایش را در سه محور بیان کرد: «۳۰، ۴۰ درصد مزار شهدا در خراسان رضوی نیاز به مرمت دارد. یکی از اشکالات عمده فرزندان شهدا مسأله کار و اشتغال است و این که قوانین موجود و مربوط به جامعه ایثارگری و خانواده های شهدا در خیلی از موارد اجرا نمی شود».
* از شروع جلسه چند فرزند خردسال از خانواده شهدا، با خیال آسوده برای خودشان برو و بیایی دارند. آزادانه بازی می کنند، خسته می شوند و به دامن مادران شان برمی گردند و نفسی تازه می کنند و باز باردیگر بازی و بازی. در این میان صدای جغجغه یکی از کودکان حاضر در جلسه نیز به صدای نقاره و صداهای سالن افزوده شد. صدایی بس نامتعارف که تا آخر جلسه هم با ما بود.
* در ادامه نوبت به همسر شهید ابوحامد، از فرماندهان شاخص تیپ فاطمیون رسید. همسر شهید هم با گفتن یک جمله کوتاه بعنوان مقدمه، خیلی سریع به بیان مشکلات خانواده شهدای فاطمیون پرداخت: «تیپ فاطمیون نزدیک به ۲هزار جانباز دارد که از آنجا که آنها بسیجی وار وارد میدان شدند، خیلی از آنها مدارک بالینی جانبازی در اختیار ندارند. حضرت آقا در سال ۱۳۹۵ دستور اعطای تابعیت به خانواده شهدای فاطمیون دادند اما هنوز خیلی از خانواده ها با مشکل تابعیت نیز مواجهند، مشکلاتی از قبیل این که در یک خانواده به فرزندان مجرد تابعیت اعطا شده ولی فرزند دیگری که متأهل بوده است تابعیت نمی دهند و آخرین درخواست برای حل مشکلات خانواده هایی بود که به ایران مهاجرت کرده اند و همگی مشکل نداشتن مدرک دارند، این چالش بغیر از سایر مشکلاتی که به وجود می آورد، مانع از ادامه تحصیل فرزندان مهاجرین شده است».
* دو نماینده از خانواده شهدا صحبت هایشان تمام می شود و نوبت به رییس جمهور می رسد، آقای رئیسی از حضار می خواهد که اگر بازهم نکاتی دارند، بیان کنند. همسر جوان یکی از شهدای فاطمیون میکروفون را در دست می گیرد و خیلی خلاصه از مشکل شناسنامه، اشتغال رزمندگان و فرزندان شهدا و همین طور مشکل مسکن این خانواده ها می گوید.
* برمبنای تجربه همان دیدارهای رهبری می دانم در این جلسات نباید از جایم بلند و جابه جا شوم وگرنه بچه های حفاظت می آیند سر وقتم، برای همین نه می توانم جایم را تغییر دهم و نه می توانم بلند شوم و سرکی بکشم تا حال و هوای جلسه بیشتر دستم بیاید. از همان جایی که نشسته ام قاب عکس شهید سید ابراهیم سادات از شهدای جوان فاطمیون را می بینم که در کنار تصویر زیبایش قسمتی از وصیتنامه اش نیز روی قاب عکس نوشته شده: اگر دوست داشتید اشک بریزید، زمانی اشک بریزید و گریه کنید که هیچ کسی برای دفاع از حرمین نباشد.
* آقای رئیسی شروع سال جدید در کنار مضجع شریف حضرت امام رضا مقابل السلام و در جمع خانواده های محترم شهدا را توفیقی برای خودش و دولت دانست و بعد هم با قرائت آیه «لیبلوکم ایکم احسن عملا»، مستقیم وارد صحبت هایش شد و اظهار داشت: یک جریان بی رحمِ عامل استکبار آمده بود که نه فقط ایران را، بلکه اسلام، قرآن و ارزش های اسلامی را به خطر بیندازد. جوانان ما به امر مقتدا و رهبرمان به میدان آمدند و نگذاشتند این اتفاق بیفتد، شهدا در این آزمون ممتاز و سربلند بیرون آمدند؛ رییس جمهور دومین گروهی را که مورد آزمون الهی قرار می گیرند خانواده شهدا عنوان نمود و افزود: ابتلای شما خانواده شهدا این است که با از دست دادن فرزند، همسر، پدر و برادر خود چطور رفتار کنید و چگونه مواجهه ای داشته باشید. یک امتحان هم ما مسئولین در این میان داریم؛ قدردان خون های ریخته شده شهدا و از سویی خدمت گزار خانواده شهدا باشیم.
آقای رئیسی خون های مطهر شهدای ایران را امتداد خون شهدای کربلا دانست و اظهار داشت: همانطور که خون شش ماهه امام حسین (علیه السلام) با گذشت سالیان سال از آن واقعه وجدان ها و دل های بسیاری را بیدار می کند، ریختن خون افرادی چون شهید هاشمی نژادها سبب جهل زدایی و کنار زدن چهره نفاق و منافقین شده است.
در ادامه جلسه که همچنان داشت تند و سرعتی پیش می رفت؛ آقای رییس جمهور سراغ مشکلات بیان شده خانواده شهدا رفت و اظهار داشت: برای ما فرقی بین شهدای ایرانی و افغانستانی نباید باشد، چونکه هر دو در یک مسیر شهید شده اند. رهبر معظم انقلاب در سلوک و رفتار توجه ویژه ای به خانواده شهدا دارند، در بعضی از سفرهایی که به مشهد داشتند گاهی به سبب مشغله های کاری تعدادی از دیدارهایشان را کمتر می کردند؛ اما دیدار با خانواده شهدا همیشه برایشان جایگاه ویژه ای داشت.
* مگر می شود جلسه ای مربوط به شهدای مدافع حرم باشد و نامی از حاج قاسم عزیز به میان نیاید؟ آقای رئیسی از دغدغه های حاج قاسم نسبت به خانواده شهدای فاطمیون گفت و از خاطره دیدارش با شهید در فرودگاه و تاکید کرد باید و حتما گام هایی برای این خانواده های عزیز برداشته شود.
* رییس جمهور در همان جلسه، برای هر مشکل یک مسئول پیگیری تعیین می کرد و از سویی آقای اسماعیلی رییس دفتر رییس جمهور نیز همه موارد را یادداشت می کرد. بطورمثال آقای رئیسی در مورد مشکل تابعیت خانواده ها، استاندار خراسان رضوی و بنیاد شهید را مسئول پیگیری این قضیه عنوان نمود.
* در مورد اسناد و مدارک جانبازی هم، آقای رئیسی از مجموعه های مرتبط خواست مدارک تأیید شده توسط سپاه و ارتش را به رسمیت بشناسند، بعد هم گفت پیچیدگی های اداری نباید خانواده شهدا را خسته کند. رییس جمهور، رییس دفترش، معاون اجرائی خود و رییس بنیاد شهید را هم بعنوان پیگیری کنندگان این مشکلات در جلسه خطاب به همگان معرفی نمود.
* رییس جمهور می دانست سازوکارهای فعلی اداری پاسخگوی نیازهای مهاجرین نیست برای همین گفت بزودی سازمانی برای مهاجرین راه اندازی می شود که یکی از دفاتر مرکزی آن در مشهد خواهد بود. رییس دولت در مورد وضعیت مزار شهدای استان هم با ذکر این که از جزییات ماجرا خبری ندارد، استاندار را مسئول پیگیری موضوع کرد. البته خدا کند مسئولین باز به بهانه مرمت مزار شهدا، کاری که چند سال قبل در مشهد و تعدادی از شهرها افتاد، باردیگر تکرار نکنند؛ تخریب کامل مزارها و یکدست کردن قبور و از بین بردن تمام حس و حالی که وضعیت قبلی مزار شهدا داشت. مرمت با شیک و پیک کردن قبور متفاوت می باشد...
* آقای رئیسی تک تک مشکلات بیان شده را به ترتیب یادداشت کرده بود و داشت یکی یکی پاسخ می داد. درباب مشکل مسکن هم اظهار داشت: «ما یک عقب ماندگی جدی داریم، در سالیان گذشته می بایست سالی یک میلیون واحد ساخته می شد، ولی سالی ۲۵۰ هزار واحد تولید شده، برای همین حدود ۱۰ سال عقب هستیم. صبر کنید تا اقدامات و طرح هایی که دولت سیزدهم آغاز نموده است اجرائی شود».
* به لطف همان نداشتن مجری، آقای رئیسی خودش جلسه را در دست گرفته بود و با جملات پایانی اش داشت ختم جلسه را اعلام می کرد: «آن چیزی که سبب بازدارندگی دشمن است، همین روحیه خطرکردن جوانان ماست، ما آماده خطرکردن هستیم، شهدا و خانواده هایشان پشتوانه های این کشور هستند و نباید یاد شهدا در این کشور به سردی گراید. ما باید قدردان شهدا باشیم. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته».
* بعد هم جمعیت دور رییس جمهور حلقه زدند و هر یک همان مشکلاتی که خلاصه گفته شده بود را به زبان خودشان باردیگر برای آقای رئیسی بازگو می کردند.
* حلقه دور رییس جمهور کمی تنگ شده بود و به آسانی نمی توانستم صحبت ها را بنویسم، برای همین دفترچه ام را گذاشتم پشت یکی از افراد داخل حلقه و شروع کردم به نوشتن که ناگهان برادر کت وشلواری برگشت و نگاهی به من انداخت. با دیدن سیم فنری داخل گوشش فهمیدم روی بد کسی حساب کرده ام!
* در داخل حلقه؛ سجاد، که نام جهادی پدر شهیدش -ابوسجاد- از او است، به آقای رئیسی از مشکلات تابعیت خانواده اش می گوید. پدر بزرگش از مهاجرین افغان و از جانبازان دوران دفاع مقدس بوده که چند سالی است به رحمت خدا رفته است. او نماینده عموها و عمه و دیگر اقوام شان است. می گوید: «علاوه بر پدرم، پسرعمه و پسرعمویش نیز شهید شده اند، اما خانواده همگی آنها مشکلات تابعیت دارند. اسم شهید سید قاسم حسینی و شهید سید ابراهیم عالمی را یادداشت می کنم تا این نوشته ها با یاد آنها متبرک شود. عموها و عمه ها با آنکه خواهر و برادر شهید هستند و پدرشان نیز جانباز بوده، تابعیتی به آنها داده نشده است. مشکلاتی از قبیل عدم ثبت سیمکارت، سند زدن خودرو و... از مشکلات جاری آنهاست. سجاد می گوید شهید عالمی سال ۹۲ در دمشق شهید شده و هنوز پیکرش برنگشته است». داغ مفقودالاثری پیکر جگرگوشه هایشان را بگذارید در کنار ده ها کنایه و طعنه و مشکلات معیشتی که خانواده شهدای فاطمیون دارند...
* پیرمردی با نامه ای در دست اهتمام دارد حلقه را بشکافد و کاغذش را به دست خودِ خود رییس جمهور برساند. گویی هیچ محافظ و همراهی را هم امانتدار نمی داند و تا آقای رئیسی نامه را نگیرد و در جیبش نگذارد، خیالش راحت نمی شود!
* جوانی که از شروع جلسه روی صندلی چرخ دار و بالای مجلس نشسته، روح الله بختیاری بود. خودش می گفت نخستین جانباز قطع نخاع فاطمیون است و سال ۹۲ مجروح شده است. رییس جمهور با حوصله حرف هایش را می شنود و بعد هم گوش به حرف ها و درددل های کوتاه افراد حاضر در آن حلقه می دهد. تقریباً جلسه رسمی و جلسه سرپایی این دیدار تمام شده است و آقای رئیسی درحال ترک جلسه است که روح الله، آقاسید گویان باردیگر توجه رییس جمهور را جلب می کند و می گوید یک خواسته دیگر هم دارد، می خواهد رییس جمهور سفارش کند تا به دیدار رهبری برود. آقای رئیسی هم لبخند بر لب می گوید الآن که کرونا است؛ ان شاالله بزودی.
سراغ روح الله می روم، می گوید غیر از زندگی روزمره کار خاصی نمی کند، اما دلش می خواهد ادامه تحصیل بدهد. می خندد و ادامه می دهد که ۶ سال قبل یکی از مسئولین کشور برای همین مشکل ادامه تحصیلش یک قول هایی به او داد، اما در حد حرف بوده و کسی کاری برایش نکرده است. برایم می گوید قرآنی در خانواده آنهاست که کلاً ۱۰ نسخه از آن بیشتر چاپ نشده است و می خواهند آنرا در آن دیداری که خدمت آقا می رسند به ایشان هدیه کنند.
پدر آقا روح الله هم به جمع مان اضافه می شود و می گوید خودش نیز از جانبازان فاطمیون است. وقتی میزان جانبازی اش را می پرسم، می گوید برایم ۵ درصد ثبت کرده اند اما تا ۵۰ درصد هم جا داشت که بزنند! می خندد و می گوید که دلم می خواست برایم ۱۰۰ درصد ثبت می شد...
* تقریباً همه خانواده ها رفته اند، نوجوانی با لباس رزمنده ها دست مادرش را گرفته و هی این پا و آن پا می کند. گویا چیزی می خواهد. مادر و فرزند در حال خروج از سالن هستند که یکی از بچه های نهاد از این که این نوجوان ناراحت است دنبالش می دود و می پرسد که پسرک چه می خواهد. امیرحسین می گوید «از اون انگشترها...» به هر کدام از آقایان داخل جلسه انگشتری هدیه داده بودند. کیفی را مقابلش باز می کنند و جعبه کوچکی را به او نیز هدیه می دهند. بچه های ریاست جمهوری به جهت اینکه خیال شان راحت شود که امیرحسین راضیِ راضی ست، از او می خواهند که جعبه را باز کند و بگوید از انگشتر خوشش آمده است یا نه.
* امیرحسین، فرزند شهید سید مرتضی حسینی راضی و خوشحال از سالن بیرون می رود. من که این میان نقشی نداشتم اما در دلم می خواهم پدر شهید آن نوجوان از این که دل فرزندش را ولو برای لحظه ای شاد کرده اند، نگاهی ویژه به همه ما داشته باشد.

1401/01/15
23:22:26
5.0 / 5
786
تگهای خبر: آزمون , چاپ , سفارش , فرم
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۲
بازار مقاله MarketDoc
marketdoc.ir - حقوق مادی و معنوی سایت بازار مقاله محفوظ است

بازار مقاله

فروش مقالات و کتب علمی